عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

با قهوه ای چشمانش
می توانم روزها بیدار بمانم و همانطور که روزنامه ی عصر را در دست گرفته ام از پشت دود سیگار دزدکی نگاهش کنم .
باد که لای موهایش می وزد می توانم از روی مبلی که نشسته ام به عمق جنگل های شمال سفر کنم ‌.
با صدایش می توانم
به تمام لهجه های سرزمینم
بلند بلند بگویم
دوستتتت دارم
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم درکنارعزیزترینم

عاشقانه های شبنم درکنار زندگیم

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

رمان زخٰم عشق تـو پـارت یازدهـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ...

درخواستی

درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط