چه دانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون

🌱🍒چه دانستم که این سودا مرا زین‌سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی‌ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته‌تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردش‌های گوناگون

نهنگی هم برآرد سر، خورَد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم
که خوردم از دهان‌بندی در آن دریا کفی افیون🌱🍒

#مولانا
#گیلان_من
دیدگاه ها (۷)

🍒🌱درین وحشت‌ سرا تا کی اسیر آب و گل باشم؟مرا راهی به سوی عال...

🌱🍒تا به کجا از دلِ خود غافلم؟تابِ فراق تو ندارد دلمدر پیِ اث...

🍒🌱اگرڪه جایِ خوابِ شب به ڪوچه پرسه میزنماگر به جاے روے تو به...

یادمن باش

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط