تا ی به شل خاطرهای گم ببنمت

تا كِی به شكل خاطره‌ای گم ببينمت؟
در عطر سیب و مزّه‌ی گندم ببينمت ؟
من آن هميشه چشم به راهم ، به من بگو !
يک جمعه در هزاره‌ی چندم ، ببينمت ؟
در كوچه‌های يافتنت پرسه می‌زنم ،
شاید كه در میانه‌ی مردم ببينمت !
در خشكسالِ شادی و در قحط عاطفه ،
با يک سبد امید و تبسم ببينمت !
امشب دوباره گريه‌ی من در غزل تنيد ،
شاید میان بغض و ترنم ببينمت !
باید دوباره باشی و معنا كنی مرا ،
تا كِی به شكل خاطره‌ای گم ببينمت ؟
دیوانه نموده‌است ، مرا چشمِ سیاهی
عاشق شده‌ام من ، چه بخواهی ، چه نخواهی؟
مجنون شدم و مکتب عشق تو چه آموخت؟
عاشق شده‌ام ، خسته و معتادِ نگاهی
هر کس که مرا دید ، فقط آه کشیده‌است
بیمارِ تو مانده است ، فقط بین دو راهی
انگار زمین دورِ سرم تاب گرفته
با من تو بیا ، حرف بزن ، گاه به گاهی
چشمانِ تو دیوانه‌کننده‌است، در این شهر
زیبا شده‌ای خواستنی ، بس که تو ماهی
حالا که گرفتارم و زندانیِ معشوق
جرمِ دلِ من باش خودت عینِ گناهی...

باز باران باز بی تو...

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۲)

‏ ما تُرک ها یه دعایی داریم ک میگه:«اللّه سنی باشا گلنعقله ...

بازم‌ باران وغروب ودلتنگی...#عاشقانه#خاصترین

چطومیشه؟توکونجو قلبت جایی برمن بذاری چطومیشه🦋🌹🌸🌸🌹🦋خوشا مُلکی...

کافر به چشم‌های تو باور می‌آوردآن چشم‌ها که آه مرا بر می‌آور...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

شروعی دوباره پارت۱۸

پارت ۸ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط