رها بچه که بودم فکر می کردم پدرها مادرها مثل ساعت شنی هس

رها🍂 بچه که بودم فکر می کردم پدرها مادرها مثل ساعت شنی هستند
تمام که بشوند برشان می گردانی از نو شروع می شوند
بعد ها فهمیدم پدرها و مادرها مثل مداد رنگی هستند دنیایت را رنگ‌می کنند و کوچک می شوند تا زندگی ات را زیبا کنند..
کاش زودتر کسی راستش را به من گفته بود پدرها و مادر ها مثل قند می مانند چای زندگی ات را که شیرین بکنند خودشان تمام‌می شوند..
#عاشقانه_ها
دیدگاه ها (۳)

رها🍂 نگران رفتنت نیستم جانمهیچ کس نخواهد آمد که تو را اینگون...

رها🍂 وقتی یکی بی دلیل از من خشمگین میشه یا ازم فاصله میگیره ...

رها🍂 قلبت که بی نظم زد بدون که عاشقیاشکت که بی اختیار سرازیر...

رها🍂 آدما همیشه فکر میکنن میشه برگشتمیشه جبران کردمیشه معذرت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط