گفتیمجمشید

{ گفتیم‌جمشید!
گفت‌جانِ‌جمشید؟!
گفتیم‌میدونی‌یِه‌چی‌اون‌ور‌تر‌از‌دِلتنگی‌چیه‍؟!
گفت‌اونجا‌که‍‌دِلت‌پَر‌پَر‌میزنه‌واسش‌ولی‌نداریش؛
درست‌همونجآ‌که‍‌چشآت‌ ..
قصد‌باریدن‌دارن‌ ُ لبات‌قصدِخندیدن! }
دیدگاه ها (۱)

من اينجا بس دلم تنگ استو هر سازي که مي‌بينم بد‌آهنگ استبيا ر...

‏نزار قبانی میگه «من هیچوقت احساس ناتوانی نمی‌کنم، مگر وقتی ...

تناقضِ زندگی فقط اونجا، که دورت پر ازآدماییه، که نباید باشن ...

برای رفتن نه خداحافظی میخواستم ، نه راه و نه چمداندر سرم ، د...

عروس مخفی پادشاه

لایو ویورس جونگکوک:🐰🐰: دوست ندارم اینو بازی کنم، ولی سرگرم‌ک...

P¹³که دستم رو گرفت و رو به خودش کرد+ چرا داشتی نگام میکردی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط