۹۰ ثانیه صرف شناخت سهراب سپهری نکنیم؟!

سهراب سپهری عاشق طبیعت بود. این رو میشد از اشعارش به خوبی متوجه شد. مثل اونجایی که میگه: «هيچ كسي زاغچه‌یی را سر يك مزرعه جدی نگرفت.»

مهدی قراچه داغی، خواهرزاده سهراب هم اینطور به مسئله طبیعت دوستی دایی یا همون «سهراب خان» اشاره میکنه:

«عاشق طبیعت بود و خیلی خانواده دوست. مادرش را بسیار دوست می‌داشت. آن جا که در وصف مادرش می‌گوید: مادری دارم بهتر از برگ درخت؛ باز هم اشاره‌اش را از طبیعت برنمی‌دارد. مقایسه می‌کند که برگ درخت در چه مرتبه‌ای از اعلا وجود دارد و مادرش را باز هم از آن بیشتر دوست دارد. هر جا که هست به درخت و برگ و گل ارج می‌نهد.»

با هم یکی از اشعار زیبای سهراب رو زمزمه کنیم:

من به آغاز زمین نزدیکم
نبض گل‌ها را می‌گیرم
آشنا هستم با سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت
روح من در جهت تازه اشیا جاری است
روح من کم سال است
روح من گاهی از شوق، سرفه‌اش می‌گیرد
روح من بیکار است
قطره‌های باران را، درز آجرها را، می‌شمارد
روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی، سایه‌اش را بفروشد به زمین
رایگان می‌بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست، شور من می‌شکفد

🇮🇷 @farzandeIRAN_ir

#فرزند_ایران #مفاخر #سهراب_سپهری #شاعر #نقاش #شعر
دیدگاه ها (۰)

اگر متعلق به کمونیست‌ها بود، از او یک چه‌گوارا می‌ساختند!

آمریکایی‌ها بدن کدام شهید را با میخ سوراخ کردند؟

همیشه قلبش برای ایران می‌زد!

گرگان به داشتن چنین هنرمندانی مفتخر است!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط