من چقدر

من چقدر
دلم خوش بود!
فکر می کردم
پاییز که برسد،
خودت را می رسانی
فکر می کردم می دانی آدم
هر چقدر هم که قوی باشد
این غروب های دلگیر را
نمی تواند تنهایی سر کند.
فکر می کردم می دانی
این زود شب شدن ها…
این ابرهای تیره در آسمان
و باران های گاه و بی گاه…
دمار از روزگارِ آدمِ تنها در می آورد.
فکر می کردم می دانی آدم،
دلش وقت پاییز آنقدر کوچک می شود
که جا برای دلتنگی ندارد
اگر دستی نداشته باشد
برای گرفتن و گوشی برای شنیدن…
غصه بیچاره اش می کند!
فکر می کردم می دانی اما…
کاش می دانستی
کاش خودت را می رساندی
دیدگاه ها (۰)

‌ ‌تنهایی رو بلد شین ...!تنهایی بدرد بخور ترین فرصت زندگی ِ ...

شَبِتون قَشَنگْ🦋🌿🖤💫

یک نفر بودکه نبودنش را نمیشود هیچگونه پر کردنه با هیچ حرفینه...

"هیچکس بعد از رفتن کسی نمیمیرد"اگر منظورتان از مردن این است ...

روزهایی که چشمانت از من دور شدند، چقدر آرزو کردمزمین بشکافد ...

یه زمانی بود خیلی بهش فکر می کردم که این رائفی پور آخرش چطور...

ا، مناظره حاج حامد کاشانی با یک شیخ بی ادب و بی معرفت خیلی ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط