و من بگم جانم...

حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم

من مایه ندارم که خریدار تو گردم
باشد که گدای سر بازار تو باشم

گر راه ندارم به حریمت نظری کن
تا معتکف سایة دیوار تو باشم

دستی، که به جز دامن لطف تو نگیرم
چشمی، که فقط طالب دیدار تو باشم

زخمم به جگر زن که دوایی نپذیرد
دردی به دلم بخش که بیمار تو باشم

از همچو تویی پاک تر از گل همه حیف است
تا همچو منی عبد خطاکار تو باشم

سوزم به درون ریز که پیوسته بسوزم
خوابم ببر از دیده که بیدار تو باشم

آن رتبه ندارم که نهی پای به چشمم
بگذار که خاک ره زوار تو باشم

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دیدگاه ها (۲)

🖇🩶:(

شب جمعه است , بیا حال مرا بهتر کنفکر دلواپسیِ قلب منه مضطر ک...

به‌فـَدآی‌تووآن‌گنبـَد‌وگلدستـِه‌ی‌تـوکس‌نخوردَست‌دَرعـٰالـَ...

می‌دونی کجاش درده؟!من تو خیالم میام یه گوشهتوی حرمت می‌شینمه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط