واقعا خستم به معنای واقعی خستم خستم از بی هدفی بلاتکلی
واقعا خستم، به معنای واقعی خستم، خستم از بی هدفی، بلاتکلیفی، مکالمه های سطحی، آدمای سطحی، تهمت، خیانت ، دروغ، دیدن ادمای دورو، دیدن چهره های افسرده، خوندن درس، جر و بحث با خانواده، اعصاب خوردی سر چیزای الکی،شنیدن غر غرای بقیه، فکر کردن به چیزای که قرار نیست هیچوقت اتفاق بیوفتن، بی خوابی، مغز های پوچ، اعتقادات پوسیده، سکوت، صبر، رویا پردازی، روابط الکی، بیرون رفتن، خنده های الکی ، ارزوهایی که هیچ وقت محقق نمیشن ، خستم اما باز هم توی تمام این مدت تو کنارم موندی هیچوقت نزاشتی احساس ناکافی بودن بهم دست بده همیشه کنارم بودی میخندیدم میخندیدی گریه میکردم گریه میکردی شاد بودم شاد بودی افسرده بودم افسرده بودی وقتی همه بهم میگفتن وای دختر چقد میخندی حتمن خیلی شادی تو ورژن واقعی منو دیده بودی و میدونستی که چه غوغایی این درونه وقتی همه میگفتن چقد حرف میزنی تو میدونستی که در واقع هیچ حرفی واسه گفتن ندارم و دارم تظاهر میکنم به شادی که در من وجود نداره با تموم اخلاقای گندم که بقیه حاضر نبودن دو دقیقه تحملش کنن تو بام موندی خلاصه بگم من بدون تو نمیتونم زندگی کنم و تو از دوستم خیلی بالاتری عاشقتممم
https://wisgoon.com/maha_3841
https://wisgoon.com/maha_3841
- ۵.۱k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط