ما هیزم آتش همیم

ما هیزم آتش همیم ...

یک قبیله چروکیده مایوس ، با تن و روحی سرشار از زخمهای به حق و ناحق ...

دچارهای خویش و گذشته و حال و آینده .

یک جماعت سرخورده که با اندوه ، کهنه‌ رفیق است و با لبخند بیگانه ...

به هم که می رسیم دست نوازش نیستیم ، شراره های جنونیم ...

به نیت شفای دردهای قدیمی به مداوای پلشت تماشای درد کشیدن زخم خورده ای جز خودمان ، زخمی به زخم هم می زنیم و دردی به درد هم می افزاییم و خنده ای سر
می دهیم از سر خنکای دل ...

بعدتر، می نشینیم به تماشای خودمان که هنوز و تا ابد تنها زخم خورده راستین هر مصافی هستیم میان آدم و آدم ...

ما سوخته های به تقصیر و بی تقصیر
بی مرهم مانده های رنجور
فرزندان ناخواسته خلقتیم
دستاورد هم‌خوابگی بی لذت درد و تنفر
ما تنهاترین کشتی های سرگردان بی لنگر، گم شده میان اقیانوسی از مذاب و آهک ...


ما ، از زن و مرد ، هیزم آتش همیم ...
دیدگاه ها (۶)

خطا که کردی از بهشت آغوشش که رانده شدی بودنش را که از دست دا...

اگر حالت با کسی خوب است ، بی آن که عاشقش شده باشی ، بی آن ...

کاش یک شب هم بخوابیم و صبح که بیدار شدیم باران باریده باشد ه...

شب بخیر مردمان .براتون شبی رو آرزو دارم بی هراس و بی درد ، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط