میدانم دروغهایت را
میدانم دروغهایت را
هر کلمهات لکهای سیاه است که روی دیوار خاطراتم میپاشی.
و من وانمود میکنم کور و کرم،
چون میخواهم دستانت را آلودهتر ببینم، دهانت را پرتر از فریب
بگذار بیشتر بگویی، بیشتر غرق شوی.
من صبورم، صبورتر از آنچه گمان میکنی.
روزی که وقتش برسد، تمام دروغهایت را چون طنابی به گردنت خواهم انداخت و بیهیچ حسرتی، رهایت خواهم کرد.
هر کلمهات لکهای سیاه است که روی دیوار خاطراتم میپاشی.
و من وانمود میکنم کور و کرم،
چون میخواهم دستانت را آلودهتر ببینم، دهانت را پرتر از فریب
بگذار بیشتر بگویی، بیشتر غرق شوی.
من صبورم، صبورتر از آنچه گمان میکنی.
روزی که وقتش برسد، تمام دروغهایت را چون طنابی به گردنت خواهم انداخت و بیهیچ حسرتی، رهایت خواهم کرد.
- ۱۴.۴k
- ۰۵ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط