خانواده پدری من
تو روستا زندگی میکردن
و همیشه اسب داشتن ،
یادمه کوچیک تر که بودم
بابابزرگم همیشه وقتی از جنگل
بر میگشت و میدید من اومدم
خونشون منو سوار اسب میکرد
و میبرد میگردوند ،
از همونجا من عاشق
این حیوونِ نجیب شدم. (:
┅─═ঊঈ ♥️ ঊঈ═─┅
تو روستا زندگی میکردن
و همیشه اسب داشتن ،
یادمه کوچیک تر که بودم
بابابزرگم همیشه وقتی از جنگل
بر میگشت و میدید من اومدم
خونشون منو سوار اسب میکرد
و میبرد میگردوند ،
از همونجا من عاشق
این حیوونِ نجیب شدم. (:
┅─═ঊঈ ♥️ ঊঈ═─┅
- ۱.۴k
- ۲۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط