بسم رب الحسین ع

‌📚📖
📚 داستان کوتاه
تقدیمیِ دختران به باباهای عزیزشون

روزی مردی به خونه اومد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرونترین کاغذ کادوی موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش قدیمی رو تزیین کرده!

مرد دخترک رو به خاطر این کار تنبیه کرد و دختر کوچولو اون شب با گریه به رختخواب رفت و خوابید.

فردا صبح وقتی مرد از خواب بیدار شد و چشاش رو باز کرد، دید که دخترک بالای سرش نشسته و جعبه تزیین شده رو به طرف اون دراز کرده!

مرد تازه یادش اومد که امروز، روز تولدشه و دختر کوچولوش اون کاغذ رو برای تزیین کادوی تولد اون استفاده کرده. با شرمندگی دخترش رو بوسید و جعبه رو از اون گرفت و درش رو باز کرد.

اما در کمال تعجب دید که جعبه خالیه! مرد دوباره به دخترش پرخاش کرد که: «جعبه خالی که هدیه نمیشه!! باید توش یه چیزی میذاشتی!».

دخترک با تعجب به صورت پدرش خیره شد و گفت: «اما این جعبه خالی نیست.

من دیشب هزار تا بوس توش گذاشتم تا هروقت دلت برام تنگ شد یکی از اونا رو برداری و استفاده کنی.

از اون روز به بعد، پدر همیشه اون جعبه رو همراه خودش داشت و هر وقت دلتنگ دخترش می شد در اون رو باز می کرد و با برداشتن یه بوسه آروم می گرفت.

هدیه کار خودش رو کرده بود.
لبیک یامهدی عج
اللهم عجل لولیک الفرج کپی باذکرصلوات
دیدگاه ها (۰)

السلام علی الحسین ع

السلام علی الحسین علیه السلام

السلام علی الحسین ع

السلام علی الحسین ع

دوست پسر دمدمی مزاج

SENARIO::LAVE IS IOST(عشق گم شده)::PART:: 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط