WOUNDED BUTTERFLY
🦋 WOUNDED BUTTERFLY 🦋
PART 2
درسته اون یه مافیاست اما دلیل بر این نمیشه که تو شک نره . اون با کسی از درداش که تو قلبش خونه کرده بودن حرفی نمیزد ، البته که نمیتونست به کسی اعتماد کنه جز نامادریش که الان دیگه پیشش نبود .
از افکارش که داشت بهش غلبه میکرد بیرون امد و با خودش گفت : دختر خیلی وقته ویولن نزدی .....
یعنی انقدر سرم شلوغ بود که یادم نبود ؟ واقعا که .
در کمد بالای تختشو باز کرد کیف ویولنشو که روشو خاک گرفته بود رو برداشت . رفت به سمت حیاط پشتی . جایی که با گلاش درد و دل میکرد چون همون گلایی بود که نامادریش با دستای خودش کاشته بود ، حس میکرد وقتی با اون گلا حرف میزنه نامادریش میاد پیشش.
دلیل علاقه زیادش به پروانه این بود که نامادریش گفته بود اگر من نتونستم ازت مراقبت کنم و خدایی نکرده از پیشت رفتم با دیدن پروانه ها به یادم بیوفت . از اون روز به بعد علاقش به پروانه صد برابر شد .
رفت کنار برکه گوشه حیاط
(کسی به غیر از یانگ هی اجازه ورود به حیاط پشتی رو نداره.)
بعد چند سال در کیفشو باز کرد و سازشو برداشت و کوک کرد . ارشه ویولنشو برداشت و با ته مونده کلیفونش رنگ موهای ارشه اش رو از کرمی به سفید تبدیل کرد و شروع کرد به نواختن قطعه ای که نامادریش بهش داده بود .
حدود چهل دقیقه بود که داشت ویولن میزد و برای بار سوم قطعه رو اجرا میکرد ، انقدر غرق نواختن بود که نفهمید که صورت خشکش با مروارید های چشماش خیس شده . درسته اون فقط تو تنهاییاش گریه میکرد . اینبار دیگه نتونست در ذهنشو به روی افکارش ببنده و اجازه ورود افکارش رو داد و نشست کنار برکه و پاهاش رو داخل اب فرو برد و در حالی که با سیمای ویولن بازی میکرد تو فکر مادر ناتنیش بود. البته براش مثل مادر واقعی و یه رفیق واقعی بود...... ادامه دارد
⭐مادر اصلی یانگ هی سر سه روز بعد تولد یانگ هی به دلیل حمله قلبی فوت میکنه⭐
بچه ها واقعا دوست ندارم شرط بزارم ولی خب چه کنم
برای پارت بعد
لایک ها :۱۰❤️
کامنت ها : ۵💜
PART 2
درسته اون یه مافیاست اما دلیل بر این نمیشه که تو شک نره . اون با کسی از درداش که تو قلبش خونه کرده بودن حرفی نمیزد ، البته که نمیتونست به کسی اعتماد کنه جز نامادریش که الان دیگه پیشش نبود .
از افکارش که داشت بهش غلبه میکرد بیرون امد و با خودش گفت : دختر خیلی وقته ویولن نزدی .....
یعنی انقدر سرم شلوغ بود که یادم نبود ؟ واقعا که .
در کمد بالای تختشو باز کرد کیف ویولنشو که روشو خاک گرفته بود رو برداشت . رفت به سمت حیاط پشتی . جایی که با گلاش درد و دل میکرد چون همون گلایی بود که نامادریش با دستای خودش کاشته بود ، حس میکرد وقتی با اون گلا حرف میزنه نامادریش میاد پیشش.
دلیل علاقه زیادش به پروانه این بود که نامادریش گفته بود اگر من نتونستم ازت مراقبت کنم و خدایی نکرده از پیشت رفتم با دیدن پروانه ها به یادم بیوفت . از اون روز به بعد علاقش به پروانه صد برابر شد .
رفت کنار برکه گوشه حیاط
(کسی به غیر از یانگ هی اجازه ورود به حیاط پشتی رو نداره.)
بعد چند سال در کیفشو باز کرد و سازشو برداشت و کوک کرد . ارشه ویولنشو برداشت و با ته مونده کلیفونش رنگ موهای ارشه اش رو از کرمی به سفید تبدیل کرد و شروع کرد به نواختن قطعه ای که نامادریش بهش داده بود .
حدود چهل دقیقه بود که داشت ویولن میزد و برای بار سوم قطعه رو اجرا میکرد ، انقدر غرق نواختن بود که نفهمید که صورت خشکش با مروارید های چشماش خیس شده . درسته اون فقط تو تنهاییاش گریه میکرد . اینبار دیگه نتونست در ذهنشو به روی افکارش ببنده و اجازه ورود افکارش رو داد و نشست کنار برکه و پاهاش رو داخل اب فرو برد و در حالی که با سیمای ویولن بازی میکرد تو فکر مادر ناتنیش بود. البته براش مثل مادر واقعی و یه رفیق واقعی بود...... ادامه دارد
⭐مادر اصلی یانگ هی سر سه روز بعد تولد یانگ هی به دلیل حمله قلبی فوت میکنه⭐
بچه ها واقعا دوست ندارم شرط بزارم ولی خب چه کنم
برای پارت بعد
لایک ها :۱۰❤️
کامنت ها : ۵💜
- ۲.۷k
- ۱۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط