چه روزایی که از خواب پامیشی و همه چیز برات

چه روزایی که از خواب پامیشی و همه چیز برات
ساده و گذرا بنظر میاد و شبش حتی نای به یادآوردن نداری،
و چه شبایی که مطمئن نیستی تا صبحش دووم بیاری
و فرداش داری موج رادیو رو عوض میکنی،
یه سریالی بود توش یارو میگفت دیگه از بهتر شدن خسته شدم،
ولی زندگی همینه انگار، یه ریکاوری مدام،
یه‌ جور تقلای پیوسته برای التیام، از کدوم درد؟
گاهی یادت نمیاد، یه شب که توی اورژانس بستری بودم،
دکتر کشیک اومد و از تخت کناریم پرسید خوبی؟
طرف جواب داد خوبا همه اون بیرونن دکتر.....
#وروجک_لکستان
دیدگاه ها (۰)

اومدیم زندگی کنیمبعد بمیریم، روزی صد بار مردیمهنوز زندگی نک...

🥺

کاش هیچوقت ارزو نمیکردم بزرگ بشم بزرگ شدن ارزوی خوبی نبود#ور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط