*سلین دیون*تایتانیک

من‌از‌ماه.آمده‌بودم..
دستانم‌بوی‌ستاره‌می‌داد...
و‌لبانم‌طعم‌شهاب‌سنگ‌...
در‌نگاهم‌مغناطیس‌عطاردجریان‌داشت...
و‌درآغوشم‌گرمای‌ونوس..
ودوست‌داشتنم‌اندازه‌ی‌کهکشان‌ها‌ی‌
ناشناخته،وسعت‌داشت....
من‌ازماه‌آمده‌بودم‌وزمین‌برایم‌جای‌ترسناکی‌بود...
و‌آدم‌ها،آه‌......آدم‌ها؛
موجودات.بیگانه‌ای‌ک‌هرگزنشناختم...
دیدگاه ها (۱)

بدون+مخاطب+خاص

از اینجا نون بخرید...😄😇

و ‌این‌منه‌ساده‌همینم‌ک‌هستم....

بدون+شرح😂😂😂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط