می خواستم که زخم دلت را رفو کنم

🌱🍒می خواستم که زخم دلت را رفو کنم
خود را میان بی کسی ات جستجو کنم

وقتی سکوت روی لبت موج می زند
با شعر های تازه ی تو گفتگو کنم

آرامشی که سرمه به چشمم کشیده را
با چشم های مضطربت روبه رو کنم

گاهی نمک بریزم و گاهی عسل شوم
شاید مزاج تلخ تو را زیرورو کنم

می خواستم که سبزی چشمان خویش را
با دختران سبزه ی شهرت هوو کنم

اما همیشه ساکت و سردی و مانده ام
خود را چطور در دل سنگت فرو کنم🌱🍒

#بیتا_امیری🌹

🍃🌸
دیدگاه ها (۲)

🍒🌱اڪَر آمدیخبرم کندر خانه بمانمکه از اندوه نمیرندشمعدانی‌های...

🌱🍒_میشه کنارت زندگی کنم؟ +میشه کنارت بمیرم؟_مرگ ترسناکه ...+...

🍒🌱سپس شب می‌شد...و ما به ستاره‌ها خیره می‌شدیم...تو دنبال بز...

🌱🍒" گفتم بہ ڪام وصلت خواهم رسید روزے گفتا ڪہ نیڪ بنگر شاید ...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط