گرگر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم

گــرگر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
گر خوار چون خارم کنی، ای گل بدان خواری خوشم
زان لب اگر کامم دهی، یا آنکه دشنامم دهی
با این خوشم با آن خوشم ،با هر چه خوش داری خوشم
خواهی مرا گر بینوا ،درد دلم را بی دوا
ور صد ستم داری روا ، با آن ستمکاری خوشم
والاترین گوهر تویـی ،داروی جـان پرور تویی
درمان دردم گر تویی ،در کنج بیماری خوشم
آرد گرم غم جان به لب ،کی آیـدم افغان به لب؟
با هر چه خواهد یار من در عالم یـاری خوشم
ای بهتـرین غمخوار دل ،وی محرم اسـرار دل
خواهی اگر آزار دل ،بـا آن دل آزاری خــوشم
تا گشته ام یار تو من، از جان برم بار تو من
عشق است اگر بار گَران، با این گَرانباری خوشم
گر وصل و گر هجران بود ،گر درد و گر درمان بود
(حالت) خوشم با این و آن، آری خوشم، آری خوشـم
"دکتر ابوالقاسم حالت"
دیدگاه ها (۰)

از من رمیده ای و منِ ساده دل هنوزبی مهری و جفای تو باور نمی ...

من و عشق و مستی عشق به جز این هنر ندارمبجز این هنر چه باشد ک...

اندر دل بی وفا غــم و ماتم بادآن را که وفا نیست ز عالم کم با...

یا اباالفضــل(ع) ❤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط