یک میز

🎶🎶 یک میز
یک لیوان چای
...و تکّه‌ای تداعی ِخاطره
- به شیرینی وُ طعم بوسه‌ی پنهان !
...و جای خالی ِعاشقانه‌های شاعر ِدر من
میان کتابی که بی‌تحمّل از آغوش ناگشوده
- قافیه می‌بندد.....

خودم ؛ خودم را دعوت کردم !
بعید فرآموش ِاین شعر ِنانوشته شوی
که مصرعی تنهایی‌ام را
پناه به گوشه‌ی دنجی آوردی
تا حس ِهر هنگام بی تو بودنم را
- هجا سازی‌.
با سرانگشتانی قد کشیده
به نوازش ِگل‌های سرخ کاشته‌ی کنار ِحوضِ فیروزه‌ای.....

یک میز
یک لیوان چای
...و تکّه‌ای تداعی تبسّم
برای من که دور از تو
- از ته مانده صبرم می‌نوشم......🎶🎶
#حجت-اشرف زاده
#گویا_فیروزکوهی
دیدگاه ها (۰)

🌸🌱 به شب پره ها بگوییدشمع ها را،  فوت کنندپروانه ها،،، در خو...

🤍🤍 بعضی روزها ؛دلم می خواهد پنجره را باز کنم ، لطافتِ بِکرِ ...

🌼🌼 دنبال مقصر می گردی؟راه دوری نرو،غیر از خودت کسی تقصیری ند...

🦋🦋 به جستجوى تودر پس كوچه هاى اين شهر ميانِ عابران پياده در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط