اولش که باهات آشنا شدم فکر میکردم رابطمون از همین رابطه ه

اولش که باهات آشنا شدم فکر میکردم رابطمون از همین رابطه های بچه سالی دو روزس ولی بعد از اینکه یه چند روز زیادی از رابطمون گذشت تو حتی نذاشتی با ناراحتی بخوابم و این توجهم رو نسبت به خودت جلب کرد و تونستم ازت عشق دریافت کنم و با خودم گفتم چرا وقتی عشق دریافت میکنم عشق نه ورزم؟ و اون روز تصمیم گرفتم تورو گوشه ای از قلبم جا بدم و قلبم با تمام میلی که داشت قبول کرد اما حالا که بازم چند روز از اون اتفاق میگذره قلب لعنتی من درگیر تو شده و الان تمامن حاکمش خوده خوده خودتی هیچوقت فکرشو نمیکردم که بخوام یه روز همچین پستی بزارم اونم برای تو‌ ولی واقعا نتونستم تحمل کنم و دست به کار شدم.
چون معمولا رفتارام سرده و فکر میکنی که هیچ عشقی بهت ندارم اما من عشقمو الان دارم اینجوری بهت نشون میدم و امیدوارم این اعتمادی که بهت کردم هیچوقت از بین نره و این رابطه پایدار باشه سنجاب کوچولو .
دیدگاه ها (۱)

در دل شب، زمانی که ستاره‌ها در آسمان می‌درخشند، نام تو را فر...

من𐨆 حا͠ضڕم با͠ پاها͠ی𐨆 بڕهن𐨆ـہا‌𝅥ز رو𐨆‌‌‌ی𐨆 ش𐨆ی𐨆شہ ها͠ رډ ش𐨆...

کیوت ولی خشن پارت ۷ا.ت در ذهنش :منم همونجا افتادم تو بغلش بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط