دلبرکم چند ماهیست که روی ماهت را ندیدهام

دلبرکمـ چند ماهیستـ که روی ماهتـ را ندیده‌امـ.
نه که فقط من دلتنگـ زلفـ پریشانتان شده باشمـ نه!
تمامـ شمعدانی های باغچه همـ یکـ صدا تو را صدا میزنند.
گویی در این خانه ولوله ای به پا شده استــ.
گویی همه چیز در همـ ریخته.
انگار ارگـ بمی بوده ایمـ و رفتنتـ زلزله ای به قدرتـ هفتـ ریشتر.
خاکـ و غبار این خانه را گرفته.نه بویی از شما هستــ نه آثاری از مهر شما.
چاره ای نیستــ، باید منتظر امدادگران بود.
صد البته که هیچ امدادی جز بودنتان این آوار را جا به جا نخواهد کرد.
تنها چیزی که در این خانه خاکـ گلویش را پر نکرده قابـ عکسیستــ که در آن می‌رقصید.
هنوز صدای ساز و آواز از عکسهایتان به گوش میرسد.
نمیدانمـ باید به کدامـ ارگان نظامی و امدادی پناه ببرمـ و نبودتان را گزارش کنمـ.
زیرا چنان در این کوی و برزن نیستـ شده اید که هیچ ره زنی رد شما را نخواهد جستــ.
از همه چیز که بگذریمـ دل برایتان آتش فشانی شده که هر لحظه امکان فورانش وجود دارد.
بیاید و مرا دریابید قبل از اینکه این گدازه ها ارگی را در خود بسوزاند...!💙🍃🌱

عصرت بخیرونیکی جانانم💐🫂🧿🌐
دیدگاه ها (۰)

ای گل زیبای من ، بسیار می نازم به توعشق من ای بهترین دلدار ،...

راز شاعر شدنم عشقِ غزل‌خیزِ تو بودکاسه‌ی صبرِ دلم یکسره لبری...

پاڪترین هوای دنیا همان لحظه ای ستـ ڪه دلهایمانهوای همدیگر را...

وقت دلتنگی من بودولی باد گریستبوسه ای از لب زیبای توافتاد گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط