استوری عاشقانه گفتم بمان

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
#بنان
#شهریار
دیدگاه ها (۰)

استوری عاشقانه تنهایی

استوری عاشقانه گندم گون

استوری عاشقانه فندک تب دار

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط