مثل تراویس که شببهشب با تاکسی
مثل تراویس که شببهشب با تاکسی
توی شهرِ خسته میچرخه، ما هم با شیفتهای طولانی و چشمبهراهِ فردا مسیر میریم؛ هر روز یه کار، هر شب یه فکرِ ناتمام که مثل نوارِ ضبطِ خراب توی سر تکرار میشه. افسردگیِ آرامِ تراویس همون سنگینیه که وقتی چراغها خاموش میشن، روی سینهت میشینه؛ نه فریاد، فقط خستگیِ مداوم که با هیچ مرهمی آروم نمیگیره. وقتی فرصتها کم و فشارها زیاد باشه، آدم کمکم از خودش فاصله میگیره و امید مثل چراغِ کمنور توی مه گم میشه؛ راننده تاکسی این حسِ خالی شدنِ آرام رو با زبانی ساده و بیرحم نشون میده
Taxi Driver - 1976
توی شهرِ خسته میچرخه، ما هم با شیفتهای طولانی و چشمبهراهِ فردا مسیر میریم؛ هر روز یه کار، هر شب یه فکرِ ناتمام که مثل نوارِ ضبطِ خراب توی سر تکرار میشه. افسردگیِ آرامِ تراویس همون سنگینیه که وقتی چراغها خاموش میشن، روی سینهت میشینه؛ نه فریاد، فقط خستگیِ مداوم که با هیچ مرهمی آروم نمیگیره. وقتی فرصتها کم و فشارها زیاد باشه، آدم کمکم از خودش فاصله میگیره و امید مثل چراغِ کمنور توی مه گم میشه؛ راننده تاکسی این حسِ خالی شدنِ آرام رو با زبانی ساده و بیرحم نشون میده
Taxi Driver - 1976
- ۲.۸k
- ۰۹ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط