تقدیرم را سکوت نوشته اند

🌱🍒تقدیرم را سکوت نوشته اند
در میان علفزارهای دوردست
با چشم اندازی زیبا
مترسکهایی که از هجوم کلاغ ها کلافه اند.
و سکسکه ها
که ساعتها را کش می دادند.

همه رفته بودند و 
زمانی برای کلمات می خواهم
زنده باد لباسهایم،
که زیر آفتاب نیم سوخته روز 
تن مترسکهارا آراست؛
زمانی برای مرده باد
که در زیبایی ام
شهری از خدایان کاشته بود
تا تنهایی هایم را به جنون وا دارد
جنونی که در چشمهای تو خشکیده بود و 
موجهایش اما 
در من همچنان زبانه میکشید🌱🍒
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱هر کس از دور تو را دیده دچارت شده استدلبری کردنِ با فاصله ...

🌱🍒هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیستهیـچ جـز نـام تـو ...

🍒🌱برای خودت کتابی باش برای شعرهایت معشوقی،این‌ پایین دستهاما...

🌱🍒گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرمتا به دیوار ودرش ،تازه کنم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط