mywords

#mywords
---------------
نوشتم و نوشتم...
از خوشحالیم نوشتم، از غمم نوشتم.
از احساسات متناقضم نوشتم.
از افکار درهمم.
باز جوابی نداد. بعضی وقت‌ها هست که نمی‌تونی حتی با کلمات که موقعی جادویی عمل می‌کرد، احساساتت رو بیان کنی.
سردرگم، میون یک فضای خالی.
اما شاید فقط باید به دنبالش بگردم...اما نشد، این راه هم بن بست بود.

اما چرا از یک دید دیگری نگاه نکنیم؟
جادو رو باید باور داشته باشی تا کار کنه.
باید از ته دل، از عمق وجود خواستار تغییر باشیم.

ولی...موقعی هست که حتی باور داشتن هم کار نمیکنه، چون بیشتر منطقه ذهن رو افکار سیاه و منفی پر کرده.
ولی وقت پاکسازیه!

-صفحه‌ای از دفتر خاطراتِ من.
دیدگاه ها (۰)

Part:72باید از داشتن انسان های با درک کنارمون واقعا شاکر خدا...

Part:73امیلی فکر می‌کرد اون بحثی که با مارکو پشت سر گذاشته ک...

Part:71همون‌‌طور که گفتم، امیلی در آرامش اون چای رو نوشید.فق...

نیازمند همچین گروهی که با هم دیوونه بازی بکنیم:>>

p84همگی تو جنگ بودن که نور اسمان باعث شد همه متوقف بشن و نگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط