باران داشتم فکر میکردم

#باران ❣داشتم فکر می‌کردم
چقدر آدم‌های امن خوبند....
آدم‌هایی که رازدارند....
آن‌هایی که می‌توانی کنارشان
خودت باشی و
تمام روحت را عریان کنی....
از همه‌ چیز بی‌واهمه حرف بزنی،
بدون هراسی از قضاوت شدن؛
آدم‌هایی که نه با لب‌ها که با
چشم‌ها و روح‌شان لبخند می‌زنند؛
بدون اینکه زیاد بدانند اعتماد می‌کنند،
و شاید خودشان هم هرگز ندانند
در کدام روز سختت به تو رسیده‌اند،
و چطور خورشید شده‌اند،
وسط همه تاریکی‌های دلت....
چقدر خورشیدها خوبند؛
چقدر بی‌منت و چقدر خوش‌بو و
چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنی‌اند. مهربانی‌هایی که انگار نهرهای بهشتند، روی آتش تنهایی..‌‌
درد و دریغ که کم‌اند؛
بسیار کم …
دیدگاه ها (۱۳)

#باران ❣کاش ! رنگ سال بودم می پوشیدی مرا !یا یکی از آن آهن...

#باران ❣آمدن مگر چطور می‌تواند باشد؟غیر از این است که عطرت ب...

#باران ❣گاهی نیاز نیست تو کاری انجام بدی خدا انتقامت رو بی ص...

#باران ❣رنجشي نيستآدمها همين اند،خوبند ولي فراموشکارمي آيند....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط