می سرایم  تو و چشمان  تو را ؛

نه سپیدی ...
نه غزل ...
تویی آن شعر دل انگیز و بلند 
که پر از مثنوی بارانی ...
منم آن شاعر بیدل
ڪه فقط ؛
برق چشمان تو را می بیند ...
سبک من ؛
عاشقی و قافیه ام دلتنگی ست...
منم آن مست و پریشان نگاهت ...
ڪه دلم
"تو"  و  " احساس تو " را می خواهد...
دیدگاه ها (۰)

پریزاد افسونگر-

Et mon Dieu est les yeux que j'adore"_ و خدای من، چشمانیست ک...

ای که در صومعه ی چشم تو عابد شده ام من به اعجاز نگاهت متقاعد...

در شبانه‌های ابریِ احساسماز دلتنگی می‌نویسماز بُغض...از تنها...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط