دستها سرد و سبک
زخمبندهای سایه را
یکی یکی بر می دارند
چشمانم را باز می کنم
هنوز
زنده ام
در مرکزِ
زخمی پاک و نارس
#اکتاویو_پاز
آرزو کردم زخم تازهای داشتم، تنها برای اینکه او بتواند از من مراقب کند...
زخمبندهای سایه را
یکی یکی بر می دارند
چشمانم را باز می کنم
هنوز
زنده ام
در مرکزِ
زخمی پاک و نارس
#اکتاویو_پاز
آرزو کردم زخم تازهای داشتم، تنها برای اینکه او بتواند از من مراقب کند...
- ۱۸.۱k
- ۳۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط