ملا محمدهاشم خراسانیره حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الل

ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه(س) در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند:

جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به  سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»

دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!

سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند،

هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من..

به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.

سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.

وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.

و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید.

ادامه در کامنت اول :
دیدگاه ها (۲)

«صدقه رو به نیّت امام زمان(عج) بده.»صدقه دادن خیلی خوبه و هم...

[با گناه خدافظی کنیم، تا مجبور نشیم با حسین خدافظی کنیم]🌺🍃 #فانوس۳۱۳ #آموزنده #استاد_دانشمند #گناه_نکنیم #نشرکلیپ_نظر_ظهوره 🔮[ @fanousofficial ]✨فانوس✨

غم های جهان کوچکند آن را در دستهای خود نگه ندار؛ بگذار غم ه...

همه ی ترس های ما به خاطرِ باور نداشتن به قدرتِ خداست .به خاط...

بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ قسمت دوم : پس حضرت فاطمه علیهاال...

بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ قسمت سوم :اگر نوک تیشه‌ای به زمی...

بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ قسمت اول :به طور حتم مقصود شما ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط