عاشقانه های شبنم

و من هنوز هم
با شعرهایم گریه می‌کنم
برای تو
برای خودم
و برای تمام روزهایی که گذشت
و من هنوز هم
غمگین‌ترین شاعر جهانم
وقتی که پشت پنجره‌ی خیس از نستعلیق باران
به مینیاتور برگ‌های پاییزی خیره می‌مانم
و صدای قار قار خش‌دار کلاغ‌ها را
با قهوه ی تلخم می‌نوشم
و من هنوز هم
آرام ندارم
قرار ندارم
تاب ندارم
درخت ندارم
سیگار برگ ندارم
و تله کابینی برای فرشتگان دریاچه‌ی موسیقی ندارم
اما هنوز هم میان همه‌ی این نداشتن‌ها
تو را دارم
که هزار سال است با پرستوها رفته ای...
کاش دنیا را زیباتر می‌ساختند
تو را مهربان‌تر
مرا صبورتر
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم بوقت سفرودلتنگی

عاشقانه های شبنم بوقت سفرودلتنگی

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط