روزی مینشینی و با خودت خلوت میکنی
روزی مینشینی و با خودت خلوت میکنی،
پس از سالها و ماهها و روزها.
وقتی که زمان، زهرِ خاطرات و حوادث و از دست دادنها را گرفته.
وقتی که فاصله، همه چیز را در خودش حل کرده.
مینشینی و به یاد میآوری تمام اتفاقاتی که روزی بهخاطرشان غمگین بودی،
و با خودت میگویی چه خوب که افتادند
و تمام آدمهایی که روزی برای از دست دادنشان عمیقا اندوهگین بودی، چه خوب که رفتند!
که اگر آن اتفاقات نمیافتادند، تو به تجربه و موقعیتهای بسیاری نمیرسیدی
و اگر آن آدمها نمیرفتند، تو آدمهای خوبتر و دوستان بهتری نمییافتی.
روزی به این نتیجه میرسی که زمان، پازل ارتقا و رشد تو را به بهترین شکل ممکن کنار هم میچیند،
اما تو درست در میانهی این پازل بزرگ ایستادهای و نمیفهمی. باید زمان زیادی بگذرد،
باید دورتر بایستی و از دور به همه چیز نگاه کنی.✌️
پس از سالها و ماهها و روزها.
وقتی که زمان، زهرِ خاطرات و حوادث و از دست دادنها را گرفته.
وقتی که فاصله، همه چیز را در خودش حل کرده.
مینشینی و به یاد میآوری تمام اتفاقاتی که روزی بهخاطرشان غمگین بودی،
و با خودت میگویی چه خوب که افتادند
و تمام آدمهایی که روزی برای از دست دادنشان عمیقا اندوهگین بودی، چه خوب که رفتند!
که اگر آن اتفاقات نمیافتادند، تو به تجربه و موقعیتهای بسیاری نمیرسیدی
و اگر آن آدمها نمیرفتند، تو آدمهای خوبتر و دوستان بهتری نمییافتی.
روزی به این نتیجه میرسی که زمان، پازل ارتقا و رشد تو را به بهترین شکل ممکن کنار هم میچیند،
اما تو درست در میانهی این پازل بزرگ ایستادهای و نمیفهمی. باید زمان زیادی بگذرد،
باید دورتر بایستی و از دور به همه چیز نگاه کنی.✌️
- ۱۱.۲k
- ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط