مانند بازماندگانی در سختترین روزهای جنگ که میان خون و دود و گلوله و ...

❄️❄️
مانند بازماندگانی در سخت‌ترین روزهای جنگ که میان خون و دود و گلوله و باروت، پنهانی از خرابه‌ای به خرابه‌ای پرسه می‌زنند و برای زنده ماندن تقلا می‌کنند. هرکدام از ما پاورچین کوچ می‌کنیم، از امیدی به امیدی دیگر و با هراس و از دور پرسه می‌زنیم حوالی تکه دلخوشی‌های کوچکی که داشتیم و اجبارا از ما دریغشان کردند.
زنده‌ایم به حضور همدیگر و در پناه دلگرمی‌های هم است که تا امروز و در این جنگ نابرابر دوام آورده‌ایم.
ما عمیقا محتاجیم به هم، به حرف‌های هم، به لبخندهای هم و به اشک‌های شوقی که قرار است در آغوش هم بریزیم.
و کاش حواسمان بیشتر به هم باشد و کمی بیشتر باهم مهربان‌ باشیم این‌روزها......!
دیدگاه ها (۰)

من دلم روشنه میدونم راهی هست ...

من برای با تو بودن ..درکی از محال ندارم ،،انتظار را بلدم ......

به سرم زد یک شب ناشناس امتحانش کنمبازىِ خطرناکى بود اما به ر...

نامه ای که نوشتی هرگز نگرانم نکرد ..گفته ای بعد از این مرا د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط