چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p50

ولی نمیخواد از حظور نیلی چیزی بفهمه و نیلی هم قبول کرد و تو بغل هم خوابیدن در حالی که ا.ت داشت خواب شیرین زندگی با تهیونگ رو میدید
....
ویو صبح
ا.ت ویو
از هتل خواستم که صبحانه بیاره د اینبار میخوام خودم نهار درست کنم پس مواد لازم بهشون دادم...قیافه تهیونگ وقتی دستپختمو میخوره خیلی بچگونس میخوام دوباره اون صورتو ببینم

بعد از نیم ساعتی صبحانه امد و ا.ت بعد از خوردن صبحانه شروع کرد به درست کردن نهار که تهیونگ امد پایین
تهیونگ: داری چیکار میکنی؟
ا.ت با شوق به سمت پسر امد و نشوندش رو صندلی و صبحانه رو جلوش گذاشت
ا.ت: نهار با من(چشمک)
تا خواست برگرده به کارش ادامه بده تهیونگ اسمشو بلند صدا زد
ته: جئون ا.ت(جدی_بلند)پوففف تو چت شده ها؟میخوام سعی کنم عصبی نشم چون نه بی اجازه رفتی بیرون نه خطایی کردی ولی این رفتارات(اشاره با انگشت به نهار)یعنی چی؟
ا.ت: مگه دست‌پخت منو دوست نداشتی؟
تهیونگ: که چی!الان ما تو هتلی نیازی به این کار نیست...ببین خیلی داری عجیب رفتار میکنی و راجب دیشب بهتره یاد بگیری تو یه جا با یه مرد نباشی اونم کسی که کلا غریبه

حرفای تهیونگ داشت اعصاب دختر رو ضعیف میکرد در حدی که دوست داشت گریه کنه ولی همش تو مغزش میگفت اینا عادیه تو الان هورمونات بهم ریخته گریه نکن

ا.ت: میخواستم بار آخر با دست پخت خودم برات یچی درست کنم
تهیونگ: خیلی ممنونم ولی امروز من خونه نیستم
ا.ت سعی کرد عادی جلوه بده و به صبحانه اشاره کرد و با صدای کمرنگی گفت
ا.ت: باشه بخور
ته: تو پریودی هنوز
ا.ت: نح
ته: من میرم بالا کاریم داشتی تک بزن به گوشیم
تهیونگ صبحانه رو برداشت و رفت بالا و با نیلی شروع به خوردن کردن و تهیونگ میدونست که باید این دخترو دک کنه ولی حالا حالا ها قرار نبود به ا.ت اعتراف کنه پس میتونست از این دختر سرویس بگیره
دختری که روی پاش داشت صبحانه میخورد دو تا با سن بزرگشو به خوبی به نمایش گذاشته بود حالا چه عمدی چه غیر عمد...دستشو از روی رو نش به سمت لای پاش کشید و دستشو با کنار زدن پارچه شلوارک توی نیلی کرد که نیلی احی کشید
نیلی: چیکار میکنی
تهیونگ: نباید پیش بچهات باشی؟
نیلی: پسرم دیگه بزرگ شده خوب از خواهرش مراقبت میکنه
تهیونگ دستشو بیشتر توی اون فرو برد
نیلی: دیگه چیه
تهیونگ: یه دست دیگه بهم بده
نیلی: یا
تهیونگ: میدی؟(مظلوم)
نیلی: خیلیم خب باشه
تهیونگ خوشحال صبحانه رو کنار گذاشت و شروع کرد در اوردن لباسای نیلی
اما قبل از تموم شدن کارش در باز شد و ا.ت با یه سینی امد داخل
ا.ت: ...ای..
تهیونگ: برو بیرون(داد)

با دادی که تهیونگ زد ا.ت سینی رورو میز کنار در هل داد و سریع از پلها رفت پایین و رفت توی اتاقش و کیفشو برداشت و از هتل زد بیرون
....
بی شرط بخاطر عید💋
دیدگاه ها (۱۰)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

وقتی بهت خیانت کرده و اونشب تو بار...P,4_lastکامنتا

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط