💠 گفتوگو با همسر سپهبد شهید علی شادمانی
🔹قبل از مراسم عقد، سردار شادمانی که با تعدادی از دوستانش قصد عزیمت به جبهه را داشت، ماشین را نگه داشت و گفت: آن طرف خیابان کاری دارم! بعد از برگشتنش، همرزمانش پرسیدند: چرا این قدر دیر کردی؟ در جواب گفت: هیچی، رفتم عقد کردم و برگشتم!
🔹سردار شادمانی و همسرش به جای جشن عروسی به پابوس امام رضا(ع) رفتند و زندگیشان را شروع کردند. چند سال بعد با حمله دموکراتها به پاوه به این شهر رفتند و با وجود اینکه شهر خالی از سکنه شده بود و فقط نیروهای نظامی مستقر بودند، در پاوه حضوری پررنگ داشتند.
🔹سردار علی شادمانی در سال ۱۳۵۸ در نخستین روزهای درگیری ضدانقلاب در کردستان به مدت ۶ ماه در سپاه غرب حضور داشت و پس از آن تا آخر جنگ با مسئولیت فرماندهی لشکر در جنگ شرکت داشته است.
🔹قبل از مراسم عقد، سردار شادمانی که با تعدادی از دوستانش قصد عزیمت به جبهه را داشت، ماشین را نگه داشت و گفت: آن طرف خیابان کاری دارم! بعد از برگشتنش، همرزمانش پرسیدند: چرا این قدر دیر کردی؟ در جواب گفت: هیچی، رفتم عقد کردم و برگشتم!
🔹سردار شادمانی و همسرش به جای جشن عروسی به پابوس امام رضا(ع) رفتند و زندگیشان را شروع کردند. چند سال بعد با حمله دموکراتها به پاوه به این شهر رفتند و با وجود اینکه شهر خالی از سکنه شده بود و فقط نیروهای نظامی مستقر بودند، در پاوه حضوری پررنگ داشتند.
🔹سردار علی شادمانی در سال ۱۳۵۸ در نخستین روزهای درگیری ضدانقلاب در کردستان به مدت ۶ ماه در سپاه غرب حضور داشت و پس از آن تا آخر جنگ با مسئولیت فرماندهی لشکر در جنگ شرکت داشته است.
- ۵۵۹
- ۰۶ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط