آنروزهای بی بازگشت بین ماحرفهای

آنروزهای بی بازگشت بین ماحرفهای
زیادی رد وبدل شد از روزهای خوبمان گفتیم از دردهای بجامانده وازخمهای
خورده شده ودهها گفتنیه دیگر ومن سعی کردم ازشنیدها یاری بگیرم وهرآنچه که دیگران برای آزردنت بکارمیبردن من از آنهادوری کنم ...
سالهاگذشته وهنوز هیچکسی از آنچه بین ماگفته شده هیچ خبری ندارد زیرا
من هرگزتحت هیچ شرایطی کلمه ای بروز ندادم...
اینهارا گفتم‌ که بگویم‌ من در امانت داری و وفاداری لااقل بتوبی نقص بوده ام واین یعنی اینکه قابل اعتمادم برای تو ولی باهمه اینها مرا لایق درد دلتهای هم ندانستی حال آنکه من در تمام لحظات مطرود شدنم باتمام وجوددر انتظارتو بودم برای هرچیزی که به سود توباشد...
کاش وقتهایی که دلت گرفته وخسته ای ازاین روزگار پر درد مرا برای سنگ صبوربودن انتخاب میکردی کاش زمانهاییکه ا روی دلتنگی بهانه گیرمیشوی بیایی وبمن بگویی هرچه دلت میحواهدحتی تخریبم کنی ناسزا بگویی من میدانم که تو دراین زمان بیشترازهرزمانی دلت هوای کنارهم بودن را دارد.ماهمدیگر را خوب بلدیم فقط ایکاش بجای آزردن هم بفکرارام کردن هم بودیم عزیز دلم
NA_na
دیدگاه ها (۰)

۹تیاد اونروزی افتادم ...اونروزصبح وقتی بیدار شدم ورفتم سراغ ...

به وقت دلتنگی 😔این کار هرروزه منه...

معشوق محبوب وبازیگوش من!!!تو از دلتنگی های یک مرد عاشق چه می...

نمیدانم چه خطائی کرده ام که اینچنین سرزنشم میکنی اما ماه من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط