My vampire partner part : 25
سپس آب دهانش را قورت داد و بیشتر از این درنگ را جایز ندانست، حتی با وجود خواسته های عجیب جیمین حتی وقتی از او نمودارهای طلوع و غروب خورشید را خواست... یا وقتی که از او خواست در حالی که یک استیک بیست اونسی تقریبا نیم کیلویی میشه را میبلعد، میخواهد آن نمودار را ببیند ، مرد درنگ نکرد
در عرض چند ساعت این مرد برای جیمین لباس هایی با سایز بزرگ وسیله حمل و نقل، پول نقد، نقشه و اطلاعات هتل های بین راهی برای جایی برای شب های پیش رو را فراهم کرد
او تمام موارد اساسی که جیمین به آن احتیاج داشت را فراهم کرده بود
جیمین از چیزی که مرد آن را وسائل حمل و نقل عنوان میکرد خوشش میامد.
صدو پنجاه سال پیش انسان ها از اینچنین چیزهایی متنفر بودند و این باعث شرمساری لور بود چون تقریبا یک گونه ی نکته سنج و مشکل پسند بودند
با اینحال تمیزی و وسیله ای برای رسیدن به آنها برایشان ضروری بود
اگر میتوانست به سرعتی که هنگام حرکت داشت عادت کند ممکن بود بتواند از مزایایش لذت ببرد
در اواخر روز وقتی تمام کارهایش را تمام کرد ، متوجه شد که کنترلش را از دست نداده و برای چندین ساعت مجبور نبوده با خشمش بجنگد
ليكا ها مستعد بدخلقی بودند
در حقیقت آنها سالهای زیادی از زندگیشان را صرف این میکردند که خودشان را کنترل کنند
با تمایلش به جفت شدن با چیزی که پیش رو داشت شوکه شد که فقط یک یا دوبار بصورت جرئی خشم بسراغش آمده بود
برای آرام کردن خودش هر دوبار، خون آشام را تصور کرده بود که در اتاقش و روی تختی که حالا متعلق به خودش بود خوابیده
در اختیارش بود تا هر لذتی که میخواهد از او ببرد
برخلاف تصوراتش آگاهی از این موضوع به تنهایی کمک کرد تا آرام بماند
در واقع حالا که ذهنش از هر چیزی خالی شده بود میخواست از او سوالاتی بپرسد
بیقرار برای برگشت بسمت آسانسور رفت
سال ها پیش آخرین باری که روی زمین بود این وسیله بوجود آمده بود یک وسیله ی راحتی برای ثروتمندان تنبل
آنها حالا نبودند و استفاده از آن انتظار میرفت
به طبقه ای که اتاقش در آن قرار داشت رفت
در اتاقش ژاکت جدیدش را در آورد سپس بسمت تخت رفت و منتظر غروب خورشید ماند
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
روح نباشید عزیزان فقط نخونید برید یه لایکی هم بکنید اگر کامنت نمیزارید
در عرض چند ساعت این مرد برای جیمین لباس هایی با سایز بزرگ وسیله حمل و نقل، پول نقد، نقشه و اطلاعات هتل های بین راهی برای جایی برای شب های پیش رو را فراهم کرد
او تمام موارد اساسی که جیمین به آن احتیاج داشت را فراهم کرده بود
جیمین از چیزی که مرد آن را وسائل حمل و نقل عنوان میکرد خوشش میامد.
صدو پنجاه سال پیش انسان ها از اینچنین چیزهایی متنفر بودند و این باعث شرمساری لور بود چون تقریبا یک گونه ی نکته سنج و مشکل پسند بودند
با اینحال تمیزی و وسیله ای برای رسیدن به آنها برایشان ضروری بود
اگر میتوانست به سرعتی که هنگام حرکت داشت عادت کند ممکن بود بتواند از مزایایش لذت ببرد
در اواخر روز وقتی تمام کارهایش را تمام کرد ، متوجه شد که کنترلش را از دست نداده و برای چندین ساعت مجبور نبوده با خشمش بجنگد
ليكا ها مستعد بدخلقی بودند
در حقیقت آنها سالهای زیادی از زندگیشان را صرف این میکردند که خودشان را کنترل کنند
با تمایلش به جفت شدن با چیزی که پیش رو داشت شوکه شد که فقط یک یا دوبار بصورت جرئی خشم بسراغش آمده بود
برای آرام کردن خودش هر دوبار، خون آشام را تصور کرده بود که در اتاقش و روی تختی که حالا متعلق به خودش بود خوابیده
در اختیارش بود تا هر لذتی که میخواهد از او ببرد
برخلاف تصوراتش آگاهی از این موضوع به تنهایی کمک کرد تا آرام بماند
در واقع حالا که ذهنش از هر چیزی خالی شده بود میخواست از او سوالاتی بپرسد
بیقرار برای برگشت بسمت آسانسور رفت
سال ها پیش آخرین باری که روی زمین بود این وسیله بوجود آمده بود یک وسیله ی راحتی برای ثروتمندان تنبل
آنها حالا نبودند و استفاده از آن انتظار میرفت
به طبقه ای که اتاقش در آن قرار داشت رفت
در اتاقش ژاکت جدیدش را در آورد سپس بسمت تخت رفت و منتظر غروب خورشید ماند
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
روح نباشید عزیزان فقط نخونید برید یه لایکی هم بکنید اگر کامنت نمیزارید
- ۱۵.۴k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط