زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روايت کرده‌اند ارديبهشتي مي‌رسد از راه

بهاري م‍ي‌رسد از راه و مي‌گويند مي‌رويد
گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه

بگو چله‌نشينان زمستان را که برخيزند
به استقبال مي‌آييمت اي عيد از همين دي‌ ماه

به استقبال مي‌آييمت آري دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از ياران ناهمراه

به استهلال مي‌آييمت اي عيد از محرم‌ها
به روي بام‌ها هر شام با آيينه و با آه...

سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان
گلويي تر کنيد اي تيغ‌هاي تشنه، بسم الله!
#محمد_مهدی_سیار
دیدگاه ها (۴)

خاموش لب به هجو جهان باز کرده استاین زخمِ ناگهان که دهان باز...

با آن نگاه نافذ آتش به اختیار

دوستت دارم

حیات

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط