مرد خود پسند و مغروری بالای سر کشاورزی ایستاده بود و کارک

مرد خود پسند و مغروری بالای سر کشاورزی ایستاده بود و کارکردنش را نگاه میکرد، پس از مدتی مردباغرورگفت بکار.. بکار که هرچه بکاری ما میخوریم… کشاورز گفت نوش جان، من یونجه میکارم!
دیدگاه ها (۳)

از هیتلر پرسیدند:چرا میان جنگ و عشق جنگ را برگزیدی؟!پاسخ داد...

هروقت یک نفرو در هر کاری که انجام میدی داغون کردی وباهاش به ...

فاجعه اونجاست که یه نفر رو به همه‌ی دنیا و آدماش ترجیح میدی،...

اقای قاضی من فقط یه آدم خسته و بی اعصاب بودم که هیچکس مهربون...

کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط