واای یادش بخیر دبستانی که بودم توی شهر ما فقط یک دکتر بود که همه بهش اطمینان داشتن و بچه ها رو میبردن پیشش و ماهم وقتی خودمون رو میزدیم به مریضی یک بیماری عجیب تشخیص میداد و یه عالمه سوزن و سرم بهمون میزد 😔 دیگه حتی وقتی هم واقعا مریض بودیم جرات نمیکردیم چیزی بگیم و سعی میکردیم زودتر خوب بشیم 😂😂
#راننده_تاکسی #درخواستی
دیدگاه ها (۱۲)

البته بچه ها اینکه هرکاری انجام بدید و بگیدد که خوشحالمون می...

رآی شما کیه؟ بنظرم اون وکیل از همشون بهتره🤌😶😂#درخواستی#منشی_...

به عنوان یک intp به شددددت تایید میکنم🤌#قهرمان_ضعیف_کلاس #تا...

شما کدوم فیلم رو شروع کردید؟#کیدرما #تمام_شدن_امتحانات

زندگی با خنده ( نقشه)سارا: نقشت چیه؟نگار: باید بزاریم جیمین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط