خنک آن دم که نشینیم در ایوان

خنک آن دم که نشینیم در ایوان
من و تو
به دو نقش و به دو صورت
به یکی جان من و تو

داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات
آن زمانی که درآییم به بستان من و تو

اختران فلک آیند به نظاره ما
مه خود را بنماییم بدیشان من و تو

من و تو بی‌من و تو جمع شویم
از سر ذوق
خوش و فارغ ز خرافات پریشان
من و تو

🎙"غزل شاکری"
دیدگاه ها (۰)

سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولى دل به پائیز نسپرده ایمچو گلدان...

آری آغاز ، دوست داشتن استگرچه پایان راه ناپیداستمن به پایان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط