سردم شده است و از درون می سوزم

سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم

****
دیدگاه ها (۱۶)

جـــان بـه جـــانـم هـــم ڪـــنی جـــانـم تــویـی...جـــانــ...

توهمانعطرگل یاس و نسیم سحریکه‌ اگر صبح نباشینفسی در من نیست ...

اصلا حالا تو هی شعر بخوان...از عاشقی بنویس...از عشق...اینها ...

« غرق شدن »جمله ی عجیبی است .انگار وصف حالم را میگوید .آنقدر...

امشباز دنیا یک پنجره ی نیمه بازرو به مهتاب میخواهم!که دست عط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط