به چنگ اورده ام گیسوی معشوقی خیالی را

🎼به چنگ اورده ام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را

خدا را شکر امشب هم حریفی پیش رو دارم
که با او می‌توان نوشید ساغر های خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم

ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را

ز مستی فاش می‌گویم تو را بوسیده ام اما
کسی باور ندارد حرف مست لا ابالی ر

من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
دیدگاه ها (۰)

به قدری ساکتم حالا ؛ که انگاری ؛ درونم حکم ؛ آتش‌ بس ، و حا...

برعکس بهارا که چند ساله بهاری نیستپاییز هنوز با ماست ، پاییز...

امروز که هر جوری گذشت رفتچی فردا رو خواب دیدی برامون...!..🎙#...

صحبت از پژمردن يک برگ نيستواي! جنگل را بيابان مي کننددست خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط