تاکربلا ببینوبخون

🍃 #تا_کربلا #ببین_و_بخون


بر سفره غذا نشسته بودیم که
فرستاده‌ای از جانبِ
حسین(ع)
آمد و سلام کرد و با زهیر گفت:

❤ «ابا عبدالله الحسین(ع)
مرا فرستاده است تا تو را نزد او دعوت کنم»


و ما هر آنچه را
که در دست داشتیم،
🍃 انداختیم و خموش نشستیم،
آنچنان که گویا
پرنده‌ای بر سر ما لانه ساخته است!


من همسر زهیر بودم
به زهیر گفتم:
🌙 آیا فرزند رسول خدا(ص)
تو را دعوت می کند و
تو از رفتن امتناع می‌ورزی؟!


زهیر با ناخشنودی پذیرفت و رفت،
🌿 اما دیری نگذشت که
با چهره‌ای درخشان
بازگشت و گفت:
تا خیمه‌اش را بكنند و
اسبش را نزدیک امام حسین(ع) برند

و زهیر، اینچنین به جمع اصحاب عاشورایی پیوست . . . ❤



🎨
📗
💚🤍❤️
┏━ 🕊  ━┓
دیدگاه ها (۶)

▪️باز این چه شورش است ...🎙یکی از ماندگارترین نوحه‌های دهه 60...

⁨دلت برای چه کسی تنگه؟🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 #عزیزان_آسمانی

🍃 #من_هم_عزادارمگفتمراستش خیلی غم دارما...اگه اشکم نمیاد...ی...

#محرم_آمد #محرم #محرم_بدون_بابا #محرم_بدون_پدر #دلتنگی #روحت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط