بخاطر داشتم به خودم اسیب میزدم ..
دستم میلرزید چون مغزم دیگه نمیتونست تحمل کنه
چشمام می سوخت چون انقدر گریه کردم که چیزی ازم نمونده بود
دستم زخمه چون دیشب برای اینکه بتونم بهت فکر نکنم و گریه نکنم و درس بخونم دستام رو همش فشار داده بودم
افرین
ته لاشی بودن یه آدم رو بهم نشون دادی
بهم یاد دادی عشق چیز کثیفیه.... مثل یه خواب و رویا که فرداش یادت میره ....
دستم میلرزید چون مغزم دیگه نمیتونست تحمل کنه
چشمام می سوخت چون انقدر گریه کردم که چیزی ازم نمونده بود
دستم زخمه چون دیشب برای اینکه بتونم بهت فکر نکنم و گریه نکنم و درس بخونم دستام رو همش فشار داده بودم
افرین
ته لاشی بودن یه آدم رو بهم نشون دادی
بهم یاد دادی عشق چیز کثیفیه.... مثل یه خواب و رویا که فرداش یادت میره ....
- ۱.۵k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط