بارها گریختهای از مرگ

بارها گُریخته‌ای از مرگ

بی آن‌که بدانی بر سینه‌ات

چشم‌زخمِ بوسه‌های مرا د‌اشته‌ای!
دیدگاه ها (۰)

زندگی فرصت بس کوتاهیستتا بدانیم که مرگآخرین نقطه پرواز پرستو...

بعد از مرگم….. جنازه ام رابسوزانید …میخواهم….حسرت سر خاک امد...

بین ِ مــــا …تو اتفاق بـــودی!

به مرگ هم نمی‌شود امید‌ بستوقتی در تورسوب می‌کندتنهایی!

السلام علیک یابن طاهاع

برای، یعقوب پدرم:

پارت ۳۰جیمین وقتی التماس ات رو میشنوه دست از کارت بر میداره ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط