ناگهان آیینه حیران شد گمان کردم تویی

🌱🍒ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی

ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی🌱🍒
دیدگاه ها (۲)

#عکس_نوشته

🍒🌱من خود آن بخت ندارم که به تو پیوندمنه تو آن لطف داری که به...

🍒🌱من و کنج فراق...ای گریه حسرتکجایی تو؟🍒🌱

#گیلان_من#شیرین_خورشت

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

🔴خودکشی یا قتل حکومتی؟!🔹با گذشت زمان، حقیقت آشکار می‌شود و م...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۱۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط