بهتصویردرختیهدرحوضزیریخزندانیستچهبگویم

#به_تصویر_درختی_كه_در_حوض_زیر_یخ_زندانی_ست_چه_بگویم
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشید است
كه چتر سرگیج هام را
- همچنان كه فرو نشستن فواره ها
از ارتفاع گیج پیشانی ام می كاهد 
در حریق باز می كند؛
اما بر خورشید هم
برف نشست
چه بگویم به آوای دور شدن كشتی ها
كه كالاشان جز آب نیست
- آبی كه می خواست باران باشد 
و بادبانهاشان را
خدای تمام خداحافظی ها
با كبوتران از شانه ی خود رم داده 
آزادی و تو...
دیدگاه ها (۲)

#از_ڪدام‌_روزنــ‌‌_می‌تابی‌_بر‌_من در تنگنای ِِِِ میانـ ِِِ ...

#خشک_آمد_کشتگاه_من_در_جوار_کشت_همسایه.گرچه می‌گویند: "می‌گری...

#شب‌عاشقان‌بی‌دل‌چه‌شبی‌دراز‌باشدتو بیا کز اول شب در صبح باز...

#لبت‌صریح‌ترین‌آیه‌ی‌شکوفایی‌استو چشم هایت شعر سیاه گویایی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط