صبر از آن دلدار و دوری زان نگار

گر چه می‌گفتم که: بتوانم، نشد

کی فراموشم شود یادش ز دل؟

نقش او چون هرگز از جانم نشد...🦋🦋

دلتنگتم بورکم

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۱)

تو آفتابی در صبح ترین پاییزی که اواز نارنجی برگ هایشگونه ی ز...

ای دلارامی که جان ما توییبی‌تو ما را یک نفس آرام نیست...🦋🦋شب...

نشسته ام به صبوری که ماه بر گردددوباره حضرت شیرین ز راه بر گ...

این دل ساده اگر مستحق بیزاریستعشق پیجیده تر از نقشه ی هر معم...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

دی به رهش فکنده‌ام طفل سرشک دیده رادر کف دایه داده‌ام کودک ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط