براتون رمان چند پارتی بزارم؟
عنوان: پروتکل شبح: ورود به سایه (پارت اول)
مقدمه: غیبت اجباری
در شهری که نورهای نئونیاش دروغهای بزرگ را پنهان میکردند، تو، مین جی-هون، پادشاهی خاموش خود را بر پایههای صفر و یک بنا کرده بودی. تحت نام رمزی «روح» (Ghost)، تو آنقدر سریع و بیصدا بودی که پلیس فدرال، سازمانهای دولتی، و حتی سرسختترین کارتلهای زیرزمینی فقط میتوانستند جای خالیات را حس کنند. هیچکس نتوانسته بود سرنخ فیزیکی از تو پیدا کند، چه رسد به دستگیریات. تو همیشه یک گام جلوتر بودی؛ معمایی حلنشده که نخبگان امنیتی را به مرز جنون کشانده بود.همین ها لقب روح را به تو داده بودند.
اما یک شب، همه چیز تغییر کرد. حمله به پناهگاه زیرزمینیات در منطقه هونگده، بیش از آنکه یک عملیات ربایش باشد، یک فاجعهی الگوریتمی برای تو بود. آنها دقیقاً میدانستند کدام دیوار امنیتی نقطهضعف توست، کدام فرکانس ارتباطیات را شنود کنند و کدام مسیر خروج اضطراریات مسدود است. این سطح از نفوذ غیرممکن بود، مگر اینکه…
آخرین چیزی که به خاطر میآوری، درگیری با سایههایی بود که بسیار سریع و هماهنگ عمل میکردند، و آن صدای سرد و مسلطی که دستور داد: «عملیات موفق بود. اون رو بیارید. V میخواد اون رو ببینه.»
حتما حتما تو کامنتا بگید ادامه بدم یانه
این تیتراژشه ادیت خودم اصکی نبینم!
مقدمه: غیبت اجباری
در شهری که نورهای نئونیاش دروغهای بزرگ را پنهان میکردند، تو، مین جی-هون، پادشاهی خاموش خود را بر پایههای صفر و یک بنا کرده بودی. تحت نام رمزی «روح» (Ghost)، تو آنقدر سریع و بیصدا بودی که پلیس فدرال، سازمانهای دولتی، و حتی سرسختترین کارتلهای زیرزمینی فقط میتوانستند جای خالیات را حس کنند. هیچکس نتوانسته بود سرنخ فیزیکی از تو پیدا کند، چه رسد به دستگیریات. تو همیشه یک گام جلوتر بودی؛ معمایی حلنشده که نخبگان امنیتی را به مرز جنون کشانده بود.همین ها لقب روح را به تو داده بودند.
اما یک شب، همه چیز تغییر کرد. حمله به پناهگاه زیرزمینیات در منطقه هونگده، بیش از آنکه یک عملیات ربایش باشد، یک فاجعهی الگوریتمی برای تو بود. آنها دقیقاً میدانستند کدام دیوار امنیتی نقطهضعف توست، کدام فرکانس ارتباطیات را شنود کنند و کدام مسیر خروج اضطراریات مسدود است. این سطح از نفوذ غیرممکن بود، مگر اینکه…
آخرین چیزی که به خاطر میآوری، درگیری با سایههایی بود که بسیار سریع و هماهنگ عمل میکردند، و آن صدای سرد و مسلطی که دستور داد: «عملیات موفق بود. اون رو بیارید. V میخواد اون رو ببینه.»
حتما حتما تو کامنتا بگید ادامه بدم یانه
این تیتراژشه ادیت خودم اصکی نبینم!
- ۱۸۵
- ۱۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط