#عاشقانه_های_من
#دکلمه #دکلمه_غمگین
#پاییز #پاییز_زیبا #جاده_پاییزی
#احساسی #دکلمه_احساسی
#دل #حرف_دل #سخن_دل
#دکلمه_خاص

─┅─═ঊঈ🍂🍁🍂 ঊঈ═─┅─


آدم از #چهل_سالگی که عبور میکند دیگر برایش حرف دیگران خیلی مهم نیست . نه اینکه اهمیت نداشته باشد ولی دیگر آن طور که از حرف های دیگران شقیقه هایش میزد و خون توی رگ هایش فوران میکرد نیست . آدم از چهل سال که میگذرد دیگر حوصله عوض کردن خودش را هم ندارد چه برسد به دنیای اطرافش .دچار یک جور شهود میشود ، آدم ها را انگار از پشت یک شیشه نامریی می بیند و فکرشان را میخواند ، حتی آنهایی که بخواهند سرش را شیره بمالند باز هم می فهمد اما به روی خودش نمی آورد .
آدم از #چهل_سالگی به بعد به آدم های جدید خیلی دیر اعتماد میکند و خُب رفقای قدیمی خودش هم تا گردن توی گل و لای زندگی فرو رفته اند و نهایتش گاهی یک چایی تلخ با آنها بخورد و والسلام . اینها را گفتم تا به اینجا برسم که امروز صبح که بیدار شدم دیدم مادرم چایی نبات را بالای سرم‌گذاشته . وقتی به قم میایم که به کارگاه سرک بکشم چند روزی پیش پدر و مادرم میمانم و خب هنوز فکر میکنم همان بچه ای هستم که باید حاضر شوم و از آن سراشیبی تند عبور کنم و خودم را به دبستان برسانم .
کجا بودیم ؟
لیوان بله چایی نبات را توی دستم گرفتم و بعد به خودم گفتم که من هنوز جزء آن آدم های لعنتی خوشبخت هستم .
مرز #چهل_سالگی را رد کرده ام ولی هنوز پدر و مادری دارم که نگران حالم باشند و برایم چایی نبات بیاورند و شب که توی جایم غلت میزنم ، پتو را رویم بیندازند و بعد هم چند لحظه ای به صورت بی قرارم خیره شوند و دلشان خوش باشد که دو روزی کنارشان هستم و بعد میروم پی زندگی ام . همیشه میگویند #آدم_خوشبختی را روی دایره نمیریزد #خوشبختی را مثل شراب هفت ساله باید توی پستو گذاشت و هر چند یکبار درش را باز کرد و فقط بو کشید . میدانم که این لحظه ها مثل آخرین روزهای یک محکوم همیشگی نیست میدانم که حالا دیگر دبستانی وجود ندارد که بخواهم خودم را پشت نیمکت های چوبیش برسانم . میدانم که که یک #خوشبخت لعنتی بودن مثل راه رفتن یک بند باز مست روی دره های عمیق است . همه ی اینها را میدانم اما باز به خودم میگویم که هی فلانی زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک‌ ...

#ابوالفضل_منفرد

..
#طبیعت #چنگل #طبیعت_پاییزی
#رشید_کاکاوند #حمید_مصدق
#طبیعت_زیبا

اگه این پُست حرف_دلت بود
دوس داشتی حمایتم کن #ممنون_میشم
.
👇
#Repost @a.a.gh_5713

─┅─═ঊঈ🌿🌸🌿ঊঈ═─┅─

#متن_غمگین
#دلنوشته_غمگین
#متن #متن_خاص
#دکلمه #ویدیو_دکلمه
#دلنوشته_خاص
#جملات_سنگین
#دلنویس #دلنوشته
#دلنوشته_های_من

‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️̶̶͟͞ ✦⃟░⃟‌‌‌‌‌‌‌‌💔@a.a.gh_5713
--------------------------------------
دیدگاه ها (۲)

#رابطه #رابطه_ها #روابط#مفهومی #متن_های_مفهومی#انگیزشی #انگی...

#زن #مرد #رابطه #عذرخواهی #احترام_متقابل #حرمت #احترام#روانش...

#زندگی #عمر #گذرعمر #انتخاب#آرامش #آرامش_درون #برنامه_ریزی #...

#خدایا #خدایا_شکرت#خدا #زندگی #زیبایی #آفرینش#جهان_هستی #جها...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

( گناهکار ) ۷۰ part جیمین خندید و درحالی که دستشو گرفته بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط